انسانها از آواز خواندن زیر باران، ترانهها و اشعار عاشقانه میسازند، اما در زندگی واقعی وقتی خیس میشوند، غُر میزنند. انسان امروز، بيشتر بهدنبال راحتی و آسایش خود است تا آرامشاش! بخش اعظم اضطرابها و نگرانیهای ما ناشی از همین اعتیاد به راحت طلبی است. همهی ما در زندگی با ناملایمات زیادی روبرو میشویم؛ مورد انتقاد قرار میگیریم؛ طرد میشویم؛ خسته و بیپول میشویم و… ؛ پس چرا وقتی روزهای بد از راه میرسند با آنها بهعنوان بخشی از زندگی كنار نميآييم و مدارا نميكنيم؟
ممکن است به نظر برسد نعمتها و امکانات زندگی، برای برخی مثل آبی که از یک چشمه بجوشد، بر صفحهی زندگیشان جاری میشود، آنهم با کمترین تلاش و بدون هیچ زحمتی. شاید کسانی باشند كه چاه آبي هم ندارند و مثل ما همواره مجبورند با بیل و کلنگ به جان زمین بیفتند تا به باریکه آبی برسند. میتوانیم دست روي دست بگذاريم و مدام حسرت آنهايی را بخوریم که چشمهي آبی دارند یا دنبال یافتن آب برویم و به دست خود چاهی بکنیم؛ تصمیم نهایی با ماست.
در زندگی شهری با توجه به فشارهای روانی محیطي – اجتماعي، آلودگیهای صوتی و دیگر ناهنجاریها – که اثرات نامطلوب فراوانی بر روان ما دارد- مقدار زیادی نیروی ذهنی از بین ميرود؛ از اينرو به طور معمول توان لازم جهت مقابله با مسایل و کنار آمدن با مشكلات روزمره را نداريم.
ما فقط برای کار کردن و متحمل شدن تنشها و فرو خوردن خشم خویش که در اثر مسایلی که گاهي نمیتوانیم دخالت مستقیمی در جریانشان داشته باشیم- به دنیا نیامدهایم. رسالت ما درگیر شدن در تمام جنبههای زندگی و تلاش و تلاش و تلاش است؛ حتا اگر در اين راه بازنده شويم.
هر انسانی به ندای درونی خود بیش از هر چیز دیگری گوش میدهد. آنچه ندای درونیمان میگوید به گذشتهی ما بستگی دارد که شامل تجارب و خاطرات است. در طول روز، حواسمان باشد که در ذهنمان چه ميگذرد؟ آیا ذهن خود را درگیر چیزهای نادرست و بد کرده؟ یا به موارد مثبت و لذتبخش فکر میکنیم؟ آیا ميتوانيم خودمان را برای رسیدن به خواستههاي مثبت تشویق کنیم و یا ممکن است به خاطر چیزهای بدی که اتفاق میافتد خود را سرزنش نماييم؟
اگر فقط بنشینیم و غُر بزنیم که چه قدر روزگار در حق ما بیانصافی کرده است، هیچ چیز درست نمیشود. وقتی اتفاقات خوب برای ما میافتد، خوشحال میشویم و احساس سعادت میکنیم؛ اما نباید برای شادی و خوشحالیمان فقط روی اتفاقات خوب – که شاید هم نادر باشند- تکیه کنیم.
نوع نگاه انسان به حوادث تلخ، رابطهی مستقیمی با میزان درد و عذاب ناشی از آن حادثه دارد. اگر با دیدی روشن و مثبت به حادثه نگریسته شود، نکات مثبت و آموزندهای در آن میتوان یافت که تسکین بخش و آرامش دهنده است. باور غلط، دشمن انسان است و زیان فراوانی به زندگی وارد میکند. یکی از این باورهای مخرب، عبارت است از: ((محکوم به جبر سرنوشت هستیم)).
در مقابل، اعتقادات و باورهای سازندهای وجود دارد که باعث آرامش و آسایش زندگی میشود؛ به طور مثال: ((اعتقاد به اینکه خدا، پشت و پناه ماست و آنچه در زندگی رخ میدهد، تفضل الهی است؛ باور به اینکه انسان ارزشمند است و با تکیه بر ارزشهای درونی خود میتواند بهترین باشد؛ به عبارتی خواستن، توانستن است)).
باورهای مثبت
انسانهایی که فعالیت و امورشان را با نگرش و باورهای مثبت آغاز میکنند، دستاوردهای مثبتی به دست میآورند؛ آنها چون اعتقاد دارند که موفق میشوند، پس به پیروزی میرسند. انسانهای پیروز ابتدا در ذهن خود برنده میشوند؛ سپس این موفقیت را در صحنهی زندگی به دست میآورند.
باید باورداشته باشیم که توانایی آفریدن زیباترین زندگی را داریم؛ سپس با این باور زيبا، شیرینترین لحظات را برای خود و اطرافیان مهیا سازیم. زیستن را باید از پرندگان آموخت که از ناملایمات مسیر، هراسی ندارند و با حرکتی گرچه غریزی، اما مثبت رو به جلو ميروند. صبح که از خواب بلند میشوید، آمادهی رویارویی با روزی تازه باشید. به امکاناتی که داريد برای به دست آوردن یک زندگی شاد و لذت بخش فكر کنيد. افکار شما دنیا را تکان نمیدهد، اما مطمئن باشید که حتماً دنیای خودتان را میسازد.
برخورد بسیاری از مردم با زندگی به طور اسفناكي ناامید کننده است؛ آنها از خیر همهی خوشیهای زندگی میگذرند و تنها منتظر ميمانند گرفتاري و مشکلی سر راهشان سبز شود، تا بر عقیدهی بیچاره بودنشان مُهر تأیید پررنگتری بزنند.
هر لحظه، گنج بزرگي است
زندگی ما همانی است که در آن لحظه جاری است و وجود دارد و امروز همان فردایی بود که دیروز به فکرش بودیم و برای آن نقشه میکشیدیم. هرلحظه، گنج بزرگي است؛ پس گنجتان را مفت و بیهوده از دست ندهيد. بدانید که زمان، منتظر هيچكس نميماند.
یکی از جلوههای آرامش بر اساس میزان توانایی زیستن در لحظهی حال مشخص میشود؛ صرف نظر از آنچه دیروز رخ داده و فردا ممکن است اتفاق بیفتد. حال، زمانی است که ما در آن به سر ميبریم. از این دیدگاه کلید شادی و خرسندی، متمرکز ساختن ذهن بر لحظهی اکنون است.
زیستن در زمان حال بدین معناست که ما از هرکاری که در حال انجامش هستیم به خاطر خود آنکار لذت ببریم و نه اینکه تنها به دنبال هدف نهایی آن باشیم. زیستن درحال، به معنی دلپذیر نمودن لحظهی جاری، به جای دور انداختن آن است. این تصمیم ماست که لحظه به لحظهی زندگی را واقعاً زنده باشیم؛ لذت ببریم و شادمانه زندگی کنیم.
اصل مهم اين است كه ما هر روز را به بهترين شكل ممكن به پايان ببريم. ما اکنون را داریم؛ دیروز یک خاطره است و نمیتوانیم آنرا تغییر دهیم؛ فردا هم بيشتر یک خیال ذهني است. اگر به فكر دیروز و نگران فردا باشیم، ممکن است بخش بزرگی از زندگی را – که در زمان حال وجود دارد – از دست بدهیم.
دکتر همیشه میگن باید در لحظه زندگی کرد ولی به نظر من که شعار . اصلا امکان نداره بی تفاوت باشیم نسبت به اتفاقات خوب و بد . خوش بین بودنم کار سختیه . اصلا ذهن ماها از روی عادت منفی نگر شده . به این سادگی هم قابل تغییر نیست متاسفانه .
درود بر شما جناب دکتر.خیلی زیبا بود لذت بردم از نوع تعریفتان.این مدل زندگی کردن خیلی سخته ولی ممکنه.امیدوارم من هم بتونم موفق باشم.
خیای خوشحالم که مورد استفاده شما واقع شده است
[…] تصميم بهتری بگیريم یا نه؟ در حقیقت زندگی آمیزهای از جبر و اختیار است. نمیشود همه چیز را گردن این و آن انداخت و برای […]