ما فقط یکبار به دنیا میآییم و یکبار حق زندگی کردن داریم، چرا باید اجازه دهیم احساسات بدی که بر ما قالب میشوند بهترین لحظات زندگی را هدر دهند و ما را مثل برده اسیر خود کنند. خود را از یوغ اسارت غم ها و اشتباهات گذشته رها کنیم. بهترین آینده در گذشتهای فراموش شده بنا میشود.
زندگی در لحظه یعنی اینکه از گذشته عبور کرده و به آینده اعتماد کنیم. اگر مثبت نگر و خوشبین باشیم، آینده ما نیز مثبت و امیدبخش خواهد بود. ما این را مدیون خودمان هستیم که لحظه هامان را از همین حالا بشماریم. زندگی همواره پر از مشکل و چالش است، قدر هرچه داریم را بدانیم و شاکر باشیم. آز و طمع، گرفتاری درست میکند.
در گورستان روی هر سنگ مزار دو تاریخ نوشته شده است (تولد و وفات) بین آن دو تاریخ مدت زمانی است که شخص مرحوم شده در این جهان زندگی کرده. یکی نود سال دیگری بیست، یا چهل و هفت سال. وقتی میان قبرها قدم بزنیم و اسامی و سن در گذشتکان را بنگریم ممکن است از فکرمان بگذرد؛ آنها در زندگیشان چه کرده و چگونه خط فاصل تولد تا مرگ را طی کرده بودند.
واقعیت این است که هیچکدام از ما نمیدانیم چقدر وقت باقی است، شاید چیزهایی باشد که بخواهیم تغییرشان دهیم و نوآرایی کنیم. هر روز صبح که از خواب بر میخیزیم به تولد دوباره خود سلام کنیم و قدر سلامتی مان را بدانیم، بهتر است بدانیم در دنیا دقیقه ای ۱۰۵ نفر میمیرند و در ایران ساعتی ۵۰ نفر در حال مرگ اند(آمار تقریبی است). اگر در یخچال مان خوراکی وجود دارد اگر کفش ها و لباس های رنگارنگ داریم، اتاق خواب و خانه و ماشین داریم؛ از ۴/۳ مردم جهان ثروتمندتریم اگر حساب بانکی داریم و در جیبمان پول کافی، جزو ۲۰% مردم جهان هستیم که چنین شرایطی دارند، پس چرا ناشکری میکنیم، فقط به خاطر اینکه بیشتر نداریم؟