اجتماعی

ثروت‌ واقعی

ثروت واقعی - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

 ثروت‌ واقعی:

غالبا مردم روحیه کودکان را نمی‌­شناسند و با افکار و رفتار غلط فرزندان خود را بد تربیت می­کنند. مشکل از اینجا آغاز می­شود که اغلب فراموش می­کنیم فرزند ما کودکی است به دنبال کشف و یافتن و آموختن. روسو در کتاب امیل می­گوید: «این اشخاص (منظور والدین) همیشه در کودکان خصوصیات بزرگسالان را جستجو می‌نمایند و هیچ فکر نمی‌کنند که طفل قبل از این که بالغ شود چه روحیه‌ای دارد.»

نوزاد هنگام تولد موجودی تربیت نشده و گِلی خام است (سوای استعدادها و سوابق ژنتیک) او از بدو تولد یعنی هنگام ورود به دنیا و روبرو شدن با نور، صدا، سرما، نیروی جاذبه، جدایی از مادر و… احساسات مخرب ترس و اضطراب را تجربه می­کند، و در مسیر بزرگ شدن در میان هزاران پیام؛ باید و نباید و بکن و نکن، الزامات، خرافات، عقاید، قوانین و… تبدیل به انسانی با کارکردهایی خاص از نظر اجتماعی می­گردد. به تعبیر روسو نهال وجود انسان در میان معبر زندگی به واسطه­ تنه زدن­‌های مکرر عابران کم کم نابود می­گردد، یعنی طبیعت را در او خفه خواهند کرد.

مسئله مهم این است که انسان نادان به دنیا می‌آید و به دنبال مرآوده و حشر و نشر با دنیای اطراف و محیط زندگی فهم و شعور کسب می­کند. چارچوب­‌های ذهنی هر انسانی نیز به همین صورت شکل می­گیرند، که والدین نقشی اساسی و زیربنایی در ساختار فکری انسان بازی می­کنند. درنتیجه اگر والدین از آموزش کافی و آگاهی لازم برای تربیت فرزندان برخوردار نباشند، موجبات تخریب و تضعیف او را فراهم می‌سازند.

پیام‌های بازدارنده

انسان در دوران کودکی تحت مراودات خود با اطرافیان به ویژه والدین هزاران پیام بازدارنده یا سوق دهنده دریافت می­کند که مجموعه همه این­ها الگوهای ذهنی و شخصیت و چگونگی برخورد او با دنیای پیرامونش را شکل می­دهند.

به والدینی که فرزندان کوچک و خردسال دارند، توصیه می­شود برای جلوگیری از خطاهای احتمالی، تکنیک­‌های تحلیل­ رفتار متقابل را بیاموزند. در این روش آن­ها ابتدا با چارچوب‌های ذهنی و پیش نویس‌های ذهنی برگرفته از دوران کودکی خودشان آشنا می‌شوند و کم کم به خودشناسی می­رسند، که همین موضوع زمینه باز کردن گره­‌های ذهنی، شناخت تعصبات و غرور نابهنجار فردی آنان را فراهم می­کند. در قدم بعدی می­توان با استفاده از این شناخت و آموزش خود نحوه تربیت فرزند را فرا گرفت.

پدر و مادری که سال­‌ها برای تربیت و پرورش و تحصیل فرزند خود تلاش کرده‌­اند و می‌خواهند فرزندان از خودشان بهتر و موفق­تر شوند؛ اغلب فراموش می­کنند که چه اندازه وقت و سرمایه و عمر خود را در این راه صرف نموده‌­اند، و درمقام انتقاد و سرزنش و مقایسه­ دختر و پسر جوان تحصیل کرده‌شان با دیگران بر می­آیند و عزت نفس او را فرو می­ریزند، یا با حمایت‌های بی‌جا و بیش از حد اعتماد به ­نفس او را زائل می­کنند. اگر اتومبیلی لوکسی داشته باشیم چهار چشمی از آن مراقبت می­کنیم، ولی بسیاری از والدین به دست خودشان اسباب تخریب شخصیت و حقارت فرزندشان را فراهم می­سازند. همین پیام‌های مخرب زمینه­ ساز بروز اختلاف و فاصله بین نسل‌ها می­شود.

 به ­ویژه اگر همراه با تحقیر و توهین و تخریب شان و شخصیت همراه باشد به احساس عدم امنیت و حس نفرت فرزندان از والدین ختم می­گردد. فرزندان نوجوان و جوان نیاز به تایید، تحسین، دیده شدن و دریافت پیام‌های مثبت و سازنده­ به جای سرکوفت مقایسه دارند. آنان نیروهای تازه نفسی هستند که هر پدر و مادری می­تواند در زمینه­‌های مختلف از انرژی ذاتی و پتانسیل ذهنی و تخصص‌شان استفاده کند تنها به­ شرط باور کردن و میدان دادن به آن­ها.

عدم پایبندی به خانواده ریشه در نبود امنیت و ترس و نگرانی دایم و اضطراب از وضعیت موجود دارد. به­ خصوص برای فرزندانی که والدین­شان، در خردسالی و نوجوانی (دوران بلوغ) به آنان در تصمیم­‌گیری‌ها و حل مشکلات خود استقلال عمل نداده‌اند.

اگر والدین به شخصیت و توانمندی‌های فرزندان توجه نشان دهند و با فراهم کردن فضایی آرام و امن و عاری از تنش و وحشت گرفته؛ تا سپردن مسئولیت‌های کوچک، سرزنش نکردن، تحقیر نکردن، مقایسه نکردن، و زمینه دیده شدن و ابراز وجود آنان را فراهم سازند، قطعا در بزرگسالی افرادی متکی به نفس تحویل جامعه خواهند داد. فرزندان به تایید و تشویق و تحسین در کارهایی که انجام می‌دهند، هرچند مختصر و ناچیز که به چشم ما نمی‌آید، احتیاج دارند.

فرزندان نوجوان و جوان نیاز به تایید، تحسین، دیده شدن و دریافت پیام‌های مثبت و سازنده­ به جای سرکوفت مقایسه دارند. آنان نیروهای تازه نفسی هستند که هر پدر و مادری می­تواند در زمینه­‌های مختلف از انرژی ذاتی و پتانسیل ذهنی و تخصص‌­شان استفاده کند تنها به­ شرط باور کردن و میدان دادن به آن­ها.

در حقیقت وظیفه­ اولیه و بعد مسئولیت والدین ایجاد فضایی امن و مطلوب و سرشار از آرامش برای رشد است. ویروس منفی‌نگری و بدبینی در کانون خانواده، به­ خصوص نسبت به­ توانایی‌­های دختران و پسران علف هرزی است که باید از ریشه درآورده شود.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید