اجتماعی

توزیع ناعادلانه ثروت

توزیع ناعادلانه ثروت - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

توزیع ناعادلانه ثروت

مشخصه‌ی اصلی‌ دنیایی‌ كه‌ در آن‌ زندگی‌ می‌كنیم،‌ دگرگونی‌های‌ پُرشتابی‌ می‌باشد كه‌ تمامی‌ عرصه‌های‌ زندگی‌ انسان‌ امروزی‌ را تحت‌تاثیر قرار داده‌ است‌. تردیدی‌ نیست‌ كه‌ شكل‌ و ساختار فعلی‌ جهان‌ برآیندی‌ از عوامل‌ گوناگون‌ است‌ كه‌ هر یك‌ عملكرد و تاثیر ویژه‌یی‌ دارد. همچنین‌ آشكار است‌ كه‌ علم‌، فرهنگ‌، اقتصاد و سیاست‌ اموری‌ وابسته به‌ هم‌ هستند که تحولات‌ در هر یك‌ از این حوزه‌ها تاثیری مستقیم و غیرمستقیم‌ در دیگر حوزه‌ها دارد. شاید در هیچ‌ دوره‌یی‌ از تاریخ‌ بشر، دگرگونی‌ و تحولات‌ اجتماعی به اندازه‌ی امروز در روابط انسانی تاثیرگذار نبوده است‌.

از جمله مشکلات پدید آمده در دنیای امروز، با وجود فعالیت‌های نهادهای مردمی و فعال حقوق بشر، شكاف‌ عمیق‌ و اختلاف زیادی‌ است که بین سطح‌ زندگی‌ مردم‌ در كشورهای‌ مختلف وجود دارد.‌ ثروت‌ در جهان‌ به شکلی ناعادلانه و تبعیض‌آمیز‌ بین‌ افراد جامعه توزیع‌ شده‌، تقسیم مردم به دو گروه بالا شهری و پایین شهری وضعیت‌ تكان‌دهنده‌‌ی عظیمی‌ است كه‌ ملل مختلف از آن رنج می‌برند. مشاهدات عینی نشان می‌دهد که در سال‌های اخیر، برخی از سیاست‌های کلان اقتصادی مثل تورم، گسترش بی‌کاری و افزایش بدون برنامه مخارج دولتی، به تشدید «نابرابری درآمدی» و «انتقال ثروت از دهک‌های پایین به دهک‌های بالا» ختم شده است.

برخی پژوهش‌ها حاکی از آن است که فقط یک درصد از جمعیت دنیا؛ چهل درصد ثروت جهان را در اختیار دارند، و پنجاه درصد مردم جهان هم صاحب کمتر از یک درصد ثروت می‌باشند.  اختلاف طبقاتی اجتماعی یک اصطلاح جامعه‌شناسی است، و این اختلاف طبقاتی در ابعاد گوناگونی مشاهده می‌گردد. به‌طورمعمول مشخصه‌ی اختلاف طبقاتی نحوه‌ی تقسیم سرمایه‌های مادی و غیرمادی هر جامعه می‌باشد. به‌عنوان مثال می‌توان از میزان دسترسی افراد به آموزش و بهداشت به‌عنوان ثروت غیرمادی نام برد و تقسیم دارایی‌های نقدی، جنسی و شغلی را به‌عنوان ثروت مادی شناخت‌.

ترس از: کاهش در‌آمد ماهانه، تنزل موقعیت شغلی، بی‌کاری و تحقیر شدن به‌عنوان شخصی ناموفق، به نگرانی و اضطراب و درپاره‌ای موارد خشم منتهی می‌گردد، در‌آمد کم، ترس از کوچک شدن را به همراه دارد. ازاینرو باید اذعان داشت تعادل اقتصادی باعث رضایتمندی و خرسندی افراد جامعه می‌شود و برعکس بی‌تناسبی و تبعیض در تقسیم فرصت‌های شغلی و کسب درآمد نهایتا به اختلاف طبقاتی و عدم رضایت و ناخرسندی افراد منجر می‌شود.گفتنی است که اختلاف طبقاتی باعث کاهش اعتماد در جامعه می‌شود و ترس از بی‌احترامی و تحقیر توسط دیگران را افزایش می‌دهد.

دو مولفه‌ی ترس از کاهش در‌آمد، و عدم اعتماد به نظام حاکم و حکومت تاثیرات منفی زیادی بر احساس رضایتمندی افراد جامعه می‌گذارد . اثرات ناخوشایند تفاوت درآمدی در ابراز نارضایتی افراد جامعه به خوبی مشهود است. در انحصار داشتن ثروت و قدرت در دست عده‌ی قلیلی از مردم، استفاده از رانت، اختلاس‌های بزرگ، بی‌توجهی مسئولان و… اعتماد مردم به دولتمردان حاکم را به شدت کمرنگ کرده است.

فقر و بیچارگى و تهیدستى از یك طرف و تراكم اموال و مال‌اندوزی از طرف دیگر تعادل و عدل اجتماعی را به خطر می‌اندازد. وقتی عده‏اى آن‌قدر ثروت بیاندوزند كه حساب اموال‌شان را نداشته باشند و عده‌ی دیگرى از فقر و تهیدستى رنج ببرند و تهیه لوازم ضرورى زندگى از قبیل غذا و مسكن و لباس ساده براى آنان ممكن نباشد، بدیهى است چنین جامعه‏اى كه قسمتى از آن بر پایه غناء و ثروت و بخش مهم دیگر آن بر فقر و گرسنگى بنا شود، قابل دوام نبوده و هرگز به سعادت واقعى نخواهد رسید، در چنین جامعه‏‌اى دلهره و اضطراب و نگرانى و بدبینى و دشمنى و عناد و برخی دیگر از معضلات اجتماعی مثل؛ دزدی، سرقت، کلاه‌برداری، فحشا، اعتیاد و… اجتناب‏ناپذیر است.

هشت برخی افراد طوری به نه‌شان گره خورده که حتی توان تامین نان شب‌ را هم ندارند، درجایی که یک خانواده سقفی روی سر ندارد، چند کیلومتر دورتر خانواده‌ای نمی‌داند با اتاق‌های اضافی خود چه کنند. موضوعاتی چون  فقر و اختلاف طبقاتی از جمله مباحثی است که اهمیت آن‌ها در هیچ دورانی قابل انکار نبوده و نیست. هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند نسبت به موضع اختلاف طبقاتی بی‌تفاوت باشد.

از طرفی اختلاف طبقاتی در هر جامعه‌ی انسانی خواه ناخواه به شکلی و تاحدودی اجتناب ناپذیر است. انسان‌ها نیازهای اجتماعی مشترکی دارند و نمی‌شود نسبت به خواسته‌های آن‌ها بی‌تفاوت بود. اختلاف طبقاتی نباید از حدی فراتر رود، یعنی افرادی از همه‌ی مواهب زندگی برخوردار شوند و افرادی کاملا بی‌بهره‌، زیرا اگر این خواسته‌ها تاحدی تامین نگردد پیامد‌های ناگواری را به‌دنبال خواهد داشت‌ و مشکلات عدید‌ه‌ای را به‌وجود می‌آورد.

برخی افراد مرفه دچار نوعی توهم و خیال می‌شوند که چون دارای ثروت و پول و مقام هستند پس از دیگران برترند و به افراد کم درآمد با تحقیر یا ترحم نگاه می‌کنند. با توجه به همین تصور اعمال و رفتاری از آنان سر می‌زند که مغایر مکارم اخلاقی و شوون انسانی است. نباید فراموش کنیم در هیچ کیش و آئینی ملاک برتری انسان‌ها میزان پول و ثروت، اندازه‌ی خانه و یا محل سکونت نیست، بلکه معیار برتری مرام و شان انسانی و مکارم اخلاقی و شخصیت فردی آنان است.

در آموزه‌های قرآنی اقتصاد عامل قوام و دوام امور فردي و اجتماعي است، و مشكلات اقتصادي بشر، ناشي از كمبود مواد اوليه يا بُخل طبيعت نيست، بلكه علت اساسي آن توزيع ناعادلانه و بهره‌وري نادرست از امكانات موجود است. آموزش و ترویج مبانی انفاق و منع از اسراف و تبذیر، یکی از راه‌حل‌های اختلافات طبقاتى است. همچنان كه گسترش ربا، زمینه‌ساز به‌وجود آوردن طبقات اجتماعی است. هر دولتی می‌تواند با اتخاذ سیاست‌هایی ازجمله؛ «محدود کردن تصدی خود در امور اقتصادی»، «کاهش و مهار نرخ رشد نقدینگی و نرخ تورم»، «ثبات بخشیدن به درآمدهای نفتی»، «توزیع عادلانه‌ی ثروت»، «دریافت مالیات سنگین از اقشار پُردرآمد به نفع اقشار ضعیف»، «حمایت از افراد کارآفرین و مشاغل زود بازده» و به «کارگیری سیاست‌های افزایش تولید و عرضه» نابرابری درآمدی و تبعیض اجتماعی را کمتر کند.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید

7 دیدگاه