روانشناسی

افراد منفی‌­نگر

افراد منفی‌­نگر - دکتر طباطبایی
نوشته شده توسط افشین طباطبایی

افراد منفی‌­نگر به­ طور معمول دایره­ افکار محدودی دارند و مدام به دور یک حلقه­ تدافعی می­گردند و یک دایره­ تسلسل باطل برای خود ایجاد می­کنند. آن­ها اغلب در مورد موقعیت، اطرافيان، خودشان و به ­طورکلی همه چیز منفی صحبت می­کنند، همان حرف‌های همیشگی را بارها و بارها تکرار می­کنند. آن­ها انگشتان­شان را آماده نگه داشته­‌اند تا مدام به سوي ديگران گرفته و آن­ها را مقصر قلمداد کرده و فراموش می­کنند که بیش­تر اوقات، خودشان مسوول تمام وقایعی هستند که برای­شان اتفاق مي­افتد، بعد هم متعجب مي­شوند كه چرا هميشه ناراحت و پريشانند.

البته منظور این نیست که احساسات خود را ناديده بگيريم. اگر احساس بدی داشته باشیم، دچار منفی‌بافي مي­شويم. اما بیش­تر اوقات اشخاص و به خصوص افراد منفی‌­نگر، هیچ­گونه تسلطی بر روی احساسات آنی خود ندارند. خیلی‌ها بر این باورند که به هرچیزی که فکر کرده ، بر روی آن تمرکز ­کنند، برای­شان اتفاق می­افتد و به حقیقت می­‌پیوندد؛ يعني خيال، عینیت مي‌يابد.

برای به ­­دست آوردن چیزهای بهتر؛ تغيير طرز تفکر، اهميت ويژه‌­اي دارد. یکی دیگر از موارد مهمی که در این زمینه باید به آن توجه داشته باشیم، قانون وجود چرخه در طبیعت است. افکار منفی موجب احساسات منفی می­شوند و به ­دنبال آن اعمال منفی از افراد منفی‌­نگر سر می­زند كه این امر سبب ایجاد شرایط منفی در وضعیت زندگی می­شود و افکار منفی‌تری در ذهن افراد منفی‌­نگر  پدید می‌­آورد.

خبر خوشحال ­کننده این است که چرخه­ فوق در مورد افکار مثبت نیز مصداق دارد و از هر دو طرف می­توان به قضیه نگاه کرد؛ این­‌ها همه ابزاری ا­ست که در اختیار داریم و به خودمان بستگی دارد که چگونه از آن­ها استفاده کنیم. تصور کنید که ذهن، یک برکه­ آب است؛ زمانی که در خواب عمیق و راحـتي هسـتیم، آب بـرکه، زلال و صـاف است، اما هنگامی­ که با زخم­ها و آسیب‌های احساسی مواجه می­شویم (يعني افكار منفي در آن جاري ­شوند)، در برکه، گرداب به ­وجود مي­آيد و آب گل ­آلود مي­شود.. اندیشه­ خود­آگاه ما سطح برکه را می‌­پوشاند و احساسات­مان به عمق آن­ مي­رود؛ هرگونه تغییر در اعماق برکه می­تواند بر روی آب‌های سطحی نیز تأثیرگذارد و بالعکس.

 اما جریانی که برای بیش­تر افراد، به ویژه افراد منفی‌­نگر اتفاق، می­افتد به این شرح است: یک نفر تصمیم می­گیرد که دامنه­ افکار و به­ طورکلی زندگی خود را مثبت کند، اما بازهم احساس خوبی به او دست نمی­دهد؛ چون فرد در مراحل ابتدایی تغییرات درونی قرار دارد؛ ممکن است دچار تضادهایی شده، یک­ سری تغییرات ازسطح به عمق به او تحمیل گردد؛ در این حالت اعماق وجودش (عمق بركه) به­ طور ناخودآگاه سعی می­کند تا به مخالفت برخيزد و عنان امور را به ­دست گیرد.(به ­همین دلیل مراحل ابتدایی تغییر افکار از اهمیت بیش­تری برخوردار است).

شاید در نگاه اول انجام دادن این­کار کمی دشوار به ­نظر برسد، اما این­طور نیست؛ فقط کمی زمان می­خواهد و قدری تلاش. در ابتدا نوعی فیلتر وجود دارد که اجازه نمی­دهد افکار مثبت به سطوح درونی­ نفوذ کنند؛ به ­همین دلیل روند تغییر افکار شخصی نیازمند زمان  بیش­تری ا­ست. زمانی­که روی افکار مثبت پا فشاری کنیم، سطوح زیرین ابتدا آرام شده، بعد متوقف می­شوند و در نهایت مطابق خواسته­ ما تغییر پیدا می­کنند؛ از آن پس می­توانیم شاهد احساسات مثبت خود باشیم.

در این موقعیت نه تنها خوب فکر می­کنیم، بلکه احساس خوبی هم به ما دست می­دهد و زمانی هم که فکر منفی به ذهن راه یابد به­ سرعت راه خروج را پیدا کرده، تأثیر کمتری بر ما می­گذارد. اما به­­ راستی چرا باید چنین کاری را انجام دهیم؟ چرا باید مراقب افکار خود باشیم؟ چرا باید شیوه­ اندیشیدن را تغییر دهیم؟

اگر بخواهم خیلی راحت پاسخ دهم، باید بگویم دوست دارید خوشحال باشید؟ چگونه می­توانیم خوشحال باشیم؟ درحالی­که هر لحظه یک فکر منفی به­ سوی ذهن ما روانه می­گردد؟ آیا درحالی­ که افکار منفی، سرزنش­گر و ناراحت کننده عنان ذهن ما را به­ دست می­گیرند، می­توان انتظار شادکامی داشت؟ اگر می­خواهیم خوشحال باشیم بايد طرز تفکر خود را تغییر دهیم و از افراد منفی‌­نگر دوری کنیم.

درباره نویسنده

افشین طباطبایی

افشین محمدباقر طباطبایی. نویسنده و پژوهشگر مسائل اجتماعی - روانشناختی - مشکلات جوانان. مربی مثبت‌اندیشی. شعار او این است: رهبر ارکستر زندگی خود باشید

دیدگاهتان را بنویسید